سنگ را به قلم کیمیا کنیم
1- آکیه ناکاتا و نقاشی های واقعگرایانه حیوانات روی سنگ
www.piatraonline.com
آکیه ناکاتا (Akie Nakata ) ، نه متخصص کامپیوتر است و نه الگوهای مد را از بین میبرد. در ژاپن با فنآوری پیشرفته، با مرز باریک بین انسان و ربات که هر سال کمرنگ تر میشود، آکیه ناکاتا سنگ را با به یاد آوردن روح اجدادش به آرامی به یاد میآورد.
ایده نقاشی کردن روی سنگها چیز جدیدی نیست، غارنشینان هزاران سال پیش از آن استفاده کردند تا تصاویر حیوانات، خدایان محلی و یا ابزارهایشان را به تصویر بکشند. با استفاده از رنگهای طبیعی که امروزه تکثیر میشوند، اولین هنرمندان از نقاشیهای ساده استفاده کردند تا استعداد خود را نشان دهند و تجربیات خود را به نمایش بگذارند. با نگاهی واقع گرایانه تر، هنرمندان معاصر طرحهایی را ایجاد میکنند و واقعیت را وادار میکنند که ثابت و کسلکننده شود. سنگ نقاشی شده به صورت عادی یا سادهتر میشود و توسط یک دنیای خاکی، به عنوان یک تکه از واقعیت، جذب میشود.
در این جهان پر پیچ و خم، آکیه دختری است که در کشوری پیشرفته مثل ژاپن، طبیعت را درک کرده و به جای اینکه منتظر باشد سنگی در کرانه رود پیدا شود، خودش به دنبال آن میرود.
او نقاشی را در سال ۲۰۱۱ با جان بخشیدن به سنگی که شبیه خرگوش بود آغاز کرد. او به طور همزمان مشغول کار برروی سنگها ودرک شخصیت حیواناتی است که نقاشی میکند و از این همزیستی، آثار هنری زنده به وجود میآیند. هر حیوان برای تناسب با کف دست تان به کار میرود و در رنگهای اکریلیک به روی سنگی استفاده میشود که شکل آن باید تا حد ممکن به شکل آن حیوان نزدیک باشد. آن شکل و رنگهای مناسب است که به حیوان نقاشی شده حیات میبخشد.
حالا فکر کنید تعداد زیادی سنگ با اشکال مختلف دارید تا بتوانید از میان آنها انتخاب کنید، به طوری که یکی از آنها میتواند با شما صحبت کند و نیت خود را بیان کند. زمانی که شما قادر به درک این پیام شدید، برای هنر ناکاتا آماده هستید. تنها در آن زمان متوجه می شوید که اعترافات حیوانات زیر سنگ پنهان شدهاست و خود سنگ نیز داستان خود را حکایت خواهد کرد.
این شهادت ایمان آکیه است که هنرمندان دیگر نیز به اشتراک میگذارند و ترس از مسخره شدن و نقاشی کردن سنگها با ظرافت، مهارت و عشق را ندارند.
“ارنستینا گالینا” که پیام سنگها را روشن میکند، “لین ولفورد” با مجموعه گل های سنگی اش، “لوری وَدل” که از سنگ به عنوان بوم نقاشی استفاده میکند، همه آثار این هنرمندان زن شبیه آکیه ناکاتا، ادای احترام به زندگی پنهان در زیر سنگ است.
در بین آنها، آکیه در درک معانی پنهان در یک روش معمول ژاپنی، عمدتا شهودی و احساسی، با رویکرد مذهب شینتو دارد که حال حاضر را با آینده ترکیب میکند.
این آکیه ناکاتا است که به باور خردمندانه ژاپنی زندگی میبخشد و بر طبق آن ” گاهی اوقات برگ غرق خواهد شد و سنگ شناور خواهد شد.”
2- نقاشی های واقعگرایانه روی سنگ
طبق تعریف آکیه ناکاتا، سنگ ها بیش از آن چیزی هستند که به نظر میآیند. فارغ از اینکه ناکاتا برای طبیعی تر بودن آثارش، از سطوح طبیعی استفاده میکند، او نقاشی های واقعگرایانه و دقیق خود را روی سنگ های هموار میکشد.
از جغد و جوجه گرفته تا سمور دریایی، ناکاتا همه ی این نقاشی ها را در کارنامه خود دارد. هرچند ممکن است انتخاب های او به دلخواه او باشد ، اما آنها را با قصد و منظور انتخاب می کند. چیزی که این هنرمند از ظاهر برخورد صمیمی در آثارش بیان می کند. هنگامی که به سنگ نگاه می کند، ممکن است چیزی که می خواهد به تصویر بکشد را در اولین لحظه نبیند، اما احساسی را که هر سنگ به او القا می کند را درمی یابد و سپس اقدام به خلق آن می کند. از نظر ناکاتا، شکل هر سنگ کوچک یا بزرگ، بخشی از داستان آن تکه سنگ است بنابراین به هرکدام نقش خاص خود را می بخشد.
میزان جزییاتی که در هریک از آثار او دیده می شود موید آن است که برای هرکدام از سنگ های نقاشی شده، به میزان کافی زمان، صبر و تلاش به خرج داده است. ناکاتا به خوبی می داند که در مسیر فعالیت هنری اش، در هر لحظه به دانش و مهارتش افزوده شده است. روند محتاطانه او، به نحوی در هم آمیختن روح و طبیعت است. او معتقد است “آنچه که من نقاشی می کنم را در واقع از خود سنگ الهام می گیرم و به منظور اینکه آن روح زنده را از دل سنگ بیرون بیاورم، روند بسیار آهسته ای را طی می کنم. مرحله به مرحله پیش میروم و وقتی پشت یک حیوان را نقاشی می کنم، از خودم میپرسم آیا آن را سر جای خودش کشیدم؟ “
به طور کلی برای ناکاتا سنگ ها چیزی بیش از سطحی طبیعی برای نقاشی هستند.
I want to paint the life, the living spirit of the being I feel inside the stone.
3- من می خواهم زندگی و روح زندگی ای را که در داخل سنگ احساس می کنم، نقاشی کنم
By : Akie Nakata
از دیدگاه من سنگ ها مانند بوم نقاشی یا وسیله ای نیست که بتوان به راحتی روی آن نفاشی کرد. از میان تمامی سنگ هایی که در کرانه رود وجود دارند، یکی از آنها شبیه یک حیوان است و میتواند نظر مرا جلب کند. هروقت سنگی پیدا میکنم، حس میکنم آن هم مرا پیدا کرده است. ذات هر سنگی منحصر به خود آن است و من در مواجهه با آنها شواهدی می بینم که به من می گویند “پیش برو و آنچه که در دل آنها می بینی نقاشی کن.”
قانون خاصی برای انتخاب سنگ ها وجود ندارد، بلکه این حس من است که من را راهنمایی می کند که به سراغ کدام سنگ بروم. در برخورد اول من با یک سنگ خاص، هنرم را تحت الشعاع قرار نمی دهم و تغییری در سنگ اعمال نمی کنم، مثلا برای شبیه شدن تکه سنگی به آنچه که در سر دارم، هرگز لبه ی آن را برش نمی دهم. در نگاه ما، سنگ ها معمولا به عنوان یک عضو زنده طبیعت در نظر گرفته نمی شوند، اما وقتی به روندی نگاه می کنم که در آن یک تکه سنگ از کوه جدا شده و در مسیری طولانی به این شکل تبدیل می شود و به کنار رودخانه می رسد، به تاریخچه زمین پی می برم که در طول هزاران سال، سنگ ها شاهد همه تغییرات آن بوده اند. من صدای تنفس هر سنگ را میشنوم و به همین خاطر در هنگام نقاشی با آنها صحبت می کنم.
باید دقت خاصی به خرج دهم تا بتوانم آن موجود زنده را از دل سنگ بیرون بیاورم. مرحله به مرحله پیش می روم و وقتی پشت یک حیوان را نقاشی میکنم، از خودم میپرسم آیا آن را سر جای خودش کشیدم؟ آیا من چیزی را وادار میکنم که با شکل طبیعی سنگ مخالفت کند؟ خط ها را با دقت فراوان میکشم و تنها زمانی قلم را روی سنگ قرار می دهم که از آن اطمینان داشته باشم. در این حالت، نقاشی من مانند سخن گفتن با سنگ است. این خود سنگ است که تعیین میکند چه نقشی روی آن بکشم. هنری را که من می خواهم خلق کنم، حاصل گفتگوی من با سنگی است که در دست دارم. میخواهم روح زنده ای را به تصویر بکشم که در دل سنگ می بینم. چشم ها را در آخرین مرحله می کشم، درست زمانی که می خواهم زندگی را در وجود آن نقاشی قرار دهم و می خواهم که او نیز در چشمان من نگاه کند. تکمیل شدن کار من زمانی نیست که جزییات را به نقاشی اضافه می کنم، بلکه زمانی است که زندگی را در آن احساس کنم.